دکتر کبری خزعلی
به گزارش ماشین نیوز ؛اگر ناظران بیطرف و صاحبنظران بیغرض، وقوع انقلاب اسلامی را سرآغاز فروپاشی هرگونه تمدن مادی دانستهاند، مبالغه نکردهاند.
طرح بحث «ولایتفقیه» توسط امام خمینی(ره)، فروپاشی رژیم وابسته و منحط و دیکتاتور پهلوی را با قیام عمومی ملت، تسریع کرد و در نهایت منجر به پیروزی انقلاب و تأسیس جمهوری اسلامی شد و نقطه عطفی در تاریخ ۷ هزار ساله ایران پدید آورد که برای نخستین بار، سرنوشت همه امور کشور در اختیار ایرانیان قرار گرفت تا مفهوم «مردمسالاری دینی» در برابر دموکراسی پوشالی غربی هویدا گردد.
جمهوری اسلامی، در نبردی ۴۴ ساله توانست، اشغالگران آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی را نه فقط از ادامه سلطهگری بر سرنوشت ایران و تحقیر فرهنگ ایرانی و تخریب ارزشهای اسلامی محروم کند، بلکه این اشرار سرکوبگر در دیگر جوامع اسلامی را نیز تحت تعقیب قرار داده است.
آنها هر چه در توان داشتهاند، از کودتا و جنگ تحمیلی و کشتار ۱۷ هزار نفر از مردم در خیابانها، حمله به سکوهای نفتی و ساقط کردن هواپیمای ایرباس تا تهدید نظامی و محور شرارت نامیدن ایران و انواع تحریمها و فتنههای رنگارنگ، تابحال دریغ نکردهاند، لیکن در همه صحنهها مفتضحانه شکست خوردند و عقب نشستند.
اغتشاشات چند ماهه اخیر، شاهکار سازماندهی اطلاعاتی – رسانهای جبهه مشترک غربی – عبری – با همکاری مرتجعین منطقه بود که نقاط قُوَّت و اقتدار نظام انقلابی مردم ایران را هدف گرفت و چون در تمامیت برنامهریزی خود با تابآوری بینظیر ملت ایران شکست خورد، بار دیگر با ابتذال رسانهای مستهجن به نام «شارلی اِبدو » به میدان آمدند تا گشایشی در عقدههای متراکم خود از شکستهای متوالی در مقابل حکمت و صلابت رهبر بزرگ و حکیم انقلاب اسلامی را به تصویر بکشانند.
کاریکاتور مستهجن نشریه مبتذل فرانسوی «شارلی اِبدو» که هم شخصیت انسانی زن را به لجن کشید و هم کینه حیرتزای خود را از امام خامنهای نشان داد، در عین حال که همکاری انسانی و همزیستی مسالمتآمیز میان ملل شرق و غرب (مسلمان و مسیحی) را هدف گرفت، گویای ماهیتی پلید در خاتمه تمدنی است که انسان را از جانشینی خدا بر روی زمین محروم ساخت و او را موجودی ناشناخته و سپس خودپرست نمایان ساخت و با ساختن مکاتب اومانیستی و اگزیستانسیالیستی سعی کرد تا نفس سرکش او را جایگزین اخلاق و معنویت و شریعت الهی قرار دهد و هویت انسانی او را به مذبح نفس سرکش و افسارگسیخته ببرد و وعده داد که در پایان سال ۲۰۳۰ کل بشریت را به نبرد با ادیان برانگیزد.
همین کاریکاتور، مُهر بطلانی بر پایان یک تمدن خداگریز و دینستیز است که اساس فرهنگ برهنگی و هرزگی و معنویتستیزی را با شعار فریبنده «آزادی» بر جوامع بشری تحمیل کرد؛ تمدنی که با آن همه فلاسفه پرمدعای آزادیخواه مادیگرا از قرون ۱۶ تا ۲۰ میلادی جهان را به تسخیر اندیشههای خود درآورده بودند و «انقلاب کبیر فرانسه» را پایهریزی یا پیروی کردند؛ اینک پیروان همان «انقلاب کبیر» با پیروزی انقلاب اسلامی که شعارش «آزادی و استقلال و مردمسالاری دینی» است، چنان در بنبستی تئوریک قرار گرفتهاند که در برابر حقانیت اسلام و عقلانیت تشیع و حقیقت شخصیت معنوی و حکیمانه امام خامنهای در جهان کنونی، جز توهین و تخریب و فحاشی، هیچ حرفی برای گفتن ندارند و آشکارا «غروب تمدن غرب» را فریاد میزنند.
البته در این پیچ تاریخی که افول تمدن غرب آشکار شده، جز دشمنی از دشمنان رو به زوال و جز کشیدن جیغ بنفش! انتظاری نیست؛ اما یاران انقلاب و متولیان دین و مسئولان نظام در کجای میان دو جبهه حق و باطل ایستادهاند؟
سکوت سنگین صد روزه برخی سیاسیون و نخبگان دانشگاهی و علمای حوزوی، در کشاکش این نبرد سهمگین کینهتوزان که افکار و اذهان جامعه علیه ولیفقیه حکیم و صبور و مهربان انقلاب اسلامی شورانیده میشدند، چه توجیهی دارد؟
اکثریت نمایندگان مجلس معظم خبرگان و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، در این صد روز به چه کاری اشتغال داشتند که از دفاعی فاطمی از ولایت و روشنگری درباره عظمت امام امت اسلامی باز ماندند و افکار عمومی جامعه را به رسانههای معاند بیگانه سپردند؟ آیا در این ایام فاطمی هر روز در زیارت خدمت حضرت مادر شهادت نمیدادیم که مصدق ولایتیم و او را بر تصدیق نسبت به ولایت و جهاد تبیین شاهد نمیگرفتیم؟ کجاست تصدیق فاطمی ما در دفاع از علی مظلوم و مقتدر زمانه؟
در نظام آموزش و پروش ما، چه میزان و با چه کیفیتی آموزهها از نقاط برجسته دین و مذهب و انقلاب و ولایت به فرزندان نجیب ایران منتقل میشود که در این هیاهوی اخیر، بسیاری نوجوانان عزیزمان، غرق در هیجانات ناشی از سونامی شبهات شدند؟
کدامین علوم انسانی منطبق بر معارف اسلامی به جوانان رشید کشورمان در دانشگاههای ما آموخته میشود که ناگهان عدهای در دانشگاهها ابتذال از نوع این اربابان قلم به مزد فرانسوی را در کلام و مرام خود نمایش میدهند؟
چرا در این معرکه خطیر، نهادهای فراقوهای در صحنهها غائب بودند و فلسفه وجودی خود را به دلیل بیتوجهی عملی مسئولان اجرایی، بیثمر انگاشتند؟
آیا اگر کارگزاران ذیربط، از ماموریتها و تصمیمات نهادهای فراقوهای حمایت لازم را جاری میکردند، به سود مملکت نبود؟