هر چه محور صعب‌العبورتر؛ بازگشایی آن لذت‌بخش‌تر
کد خبر: ۲۰۹۵۵ | تاریخ انتشار : ۱۶-۱۱-۱۴۰۱ - ۹:۴۹ | نسخه چاپی نسخه چاپی
گپ و گفتی با نخستین و تنها بانوی راهدار کشور؛

مهناز بهرامی وقتی در مدرسه با سوال در آینده می‌خواهید چکاره شوید؟ مواجه می‌شود، با اطمینان از علاقه‌اش به رانندگی آن هم از نوع ماشین سنگین می‌گوید، شاید آرزوی بعیدی بود اما امروز خانم بهرامی این بانوی اهل الیگودرز لرستان نخستین و تنها بانوی راهدار کشوراست. فردی که با ماشین سنگینش برف‌ها را در دل صعب‌العبورترین محورها کنار زده و راه را برای مردم باز می‌کند.

به گزارش ماشین نیوز ؛“در آینده می‌خواهید چکاره شوید”؟ بیشتر ما برای یکبار هم که شده با این طرح موضوع در زنگ‌های انشاء دوران مدرسه مواجه شده‌ایم، یا نه در جمع‌های خانوادگی وقتی بزرگترها مهربانی ما را در شانه زدن عروسک‌ها می‌دیدند و یا با صداهای من درآوردنی آژیر ماشین پلیس دنبال سارق می‌رفتیم، حس کنجکاویشان گل می‌کرد و با لبخند می‌پرسیدند دوست داری بزرگ شدی چکاره بشوی؟

دخترها که خیلی‌هایشان بدون معطلی می‌گفتند معلم، شاید به این دلیل که معلم کلاس اولشان انقدر خوش برخورد بوده که دخترک نوآموز شیفته یاددهی به دیگران شده، پسرها هم بیشتر یا در قامت پلیس خود را نشان می‌دادند یا خلبان.

در این میان اما کمتر دخترکی به ذهنش می‌رسد راننده شود، اما مهناز بهرامی وقتی در مدرسه با این سوال چالشی مواجه می‌شود، با اطمینان از علاقه‌اش به رانندگی آن هم از نوع ماشین سنگین می‌گوید، چهره هم‌کلاسی‌ها را هم هنگام شنیدن این جواب می‌توان تصور کرد؛ خنده‌‌هایی از نوع انفجاری، شاید به این آرزو، شاید هم به محقق نشدنش.

امروز اما آن دخترک دهه ۶۰ در قامت یک خانم ۴۰ ساله، نخستین و تنها بانوی راهدار کشور لقب گرفته و توانسته از میان ده‌ها، صدها و یا هزاران نفر، آرزویش را خاطره سازد و با صرف فعل توانستن به رویای شیرین دوران کودکیش دست یابد.

تنها خانمی که با ماشین‌های نیمه سنگین و سنگین، گاها با کنار زدن برف‌ها در دل صعب‌العبورترین محورها؛ راه را برای مردم باز می‌کند و گاهی نیز کنار جاده ایستاده و در راه‌ماندگان را به نقاط ایمن هدایت می‌کند. لحظه‌ای از علاقه‌ به کارش با وجود سختی‌ها کم نشده و عاشقانه خدمت کردن به مردم را دوست دارد.

با این بانوی پرتلاش عرصه راهداری که این روزها به شدت پرکار بوده و زمان‌هایی طولانی را در میان انبوهی از برف برای خدمت سپری می‌کند، گفت‌وگویی داشته‌ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

در خانه کسی ماشین سنگین داشت که دوست داشتید راننده‌اش شوید؟ این علاقه از کجا نشات می‌گرفت؟

ماشین سنگین که نداشتیم هیچ، در کل طایفه‌مان کسی گواهینامه پایه یک هم نداشت، پدرم در هفت‌تپه کارون کار می‌کرد و من به همراه مادر و ۹ برادر و خواهرم در روستایی از الیگودرز زندگی می‌کردیم.

اگرچه ماشینی نداشتیم که پشت فرمانش بنشینم، اما هر روز به علاقه‌ام برای رانندگی کردن بیشتر و بیشتر می‌شد.

نوجوان که شدم برخلاف دخترهای همسن و سالم بیشتر کارهای فنی خانه‌مان را انجام می‌دادم، قطعه‌ای اگر خراب می‌شد با سماجت و تلاش درستش می‌کردم، بدون آنکه کلاس آموزشی رفته باشم.

با تمام قدرت فعالیت‌های سخت را انجام می‌دادم، در صف نفت تعاونی روستا می‌ایستادم و پیت‌ها را تا خانه حمل می‌کردم.

کلا هیجان را در زندگی دوست داشته و دارم، یادم می‌آید کوچکتر که بودم وقتی می‌دیدم کوچه پایینی‌ها برق دارند و بالایی‌ها نه، سراغ تراس سر کوچه می‌رفتم و با چند جابه‌جایی وضعیت روشنایی محله را تغییر می‌دادم، البته بماند که بعدها اداره برق فهمید.

با این شور و اشتیاق کی به مرحله تحقق آرزوی بچگی خود رسیدید؟

به دلیل زندگی در روستا، آن زمان رفتن به مدرسه و به ویژه ادامه تحصیل مشکل بود، برای همین کلاس پنجم را که گرفتم دیگر مدرسه نرفتم.

تا اینکه خانه‌مان به شهر آمد و کم کم توانستم سیکل و دیپلمم را هم بگیرم. دیپلم که گرفتم، اولین کاری که کردم ثبت‌نام در آزمون رانندگی بود، گواهینامه را گرفتم و با وام و پس‌انداز پیکانی را خریدم.

در قدم دوم اقدام به تاسیس تاکسی سرویس بانوان کردم، آن زمان نخستین آژانس بانوان در سطح استان بود، کلی سختی کشیدم تا راهش بیندازم، یادم است هفت خوانی را طی کردم تا مجوزش را بگیرم.

این روزها را نبینید، خیلی وقت‌ها پیش، اعتقادی به راه اندازی این‌نوع کسب‌وکارها آن هم توسط یک خانم وجود نداشت. اوائل در آژانس خودم هم مدیر بودم و هم تنها راننده‌اش، تا اینکه پس از ماه‌ها فعالیت، خانم‌های دیگری وارد این عرصه شدند و در آژانس مشغول به فعالیت.

آژانس‌داری دیگر برایم آن هیجان اولیه را نداشت، برای همین برای گرفتن مدرک پایه‌یک ثبت‌نام کردم، آنقدر شور و اشتیاق داشتم که همان مرحله اول آزمون قبول شدم و رفتم برای خرید کامیون شش‌دانگ و این سرآغاز رسیدن به رویای بچگی‌هایم بود.

کار کردن در جاده آن هم با ماشین سنگین برای یک خانم سخت نیست؟

اگر علاقه‌اش باشد به نظر من خیر، این را از کسی بپذیرید که با وجود زندگی در روستا و نبود امکانات و حتی ماشین نداشتن خانواده اما توانست به رویایش دست پیدا کند.

کار کردن با ماشین سنگین و در جاده‌های دور و نزدیک کشور نه تنها سخت نبود، بلکه همواره سعی می‌کردم هیجانم را در کارم هم وارد کنم، برای همین بعد چند ماه کار کردن در واحدهای مختلف، به سراغ کار در پالایشگاه رفتم و آنجا خطرناک‌ترین محموله را انتخاب کردم؛ حمل گاز مایع.

با این تعاریف سختی کار برای شما معنا ندارد، هر جا هیجان باشد، خانم بهرامی حضور دارد  و بعدها این اوج هیجان را در کارکردن برای اداره راهداری دیدید.

من همیشه به دنبال صرف فعل توانستن بوده و هستم، از نظر من کار نشد ندارد، هر چند سخت باشد اما دست بافتنی و قابل حل است، و این باور روز به روز در وجودم بیشتر جوانه می‌زند.

چند سالی در سطح کشور به عنوان راننده حامل گاز مایع فعالیت کردم تا اینکه به دلیل ازدواج خواهر و برادرهایم و تنها ماندن مادرم ترجیح دادم سفرهای جاده‌ای را کم و ببشتر در الیگودرز کار کنم.

بعد از چند وقت به اداره راهداری رفتم و شرایط کار در این اداره را پرسیدم، راستش اصلا استقبال خوبی از من نشد، خیلی اعتقادی به کار کردن یک خانم آن هم با ماشین سنگین نداشتند و برای همین موضوع مورد موافقت قرار نگرفت.

سماجت‌های من برای فعالیت در راهداری بیشتر شد و پیگیری‌هایم بلاخره جواب داد، فرماندار وقت آن زمان الیگودرز از مسوولان راهداری خواست از من چند امتحان کتبی و عملی بگیرند و اگر قبول نشدم، آن‌زمان مخالفت کنند.

هر مرحله که به تحقق آرزوهایم نزدیک می‌شدم در پوست خودم نمی‌گنجیدم، تلاش‌های شبانه‌روزیم جواب داد و پس از چندین مرحله تست فنی، در اداره راهداری مشغول به کار شدم.

با توجه به اینکه الیگودرز از پرترددترین محورهای استان است و زمستان‌ها با بارش‌های سنگین برف مشکلات خاص خودش را دارد، از ورود به این حرفه خسته و یا پشیمان نشده‌اید؟

کار در راهداری سخت است، اینکه باید ساعت‌های متمادی در جاده باشی مشغول برف‌روبی و تنها ساعاتی کوتاه وقت استراحت داشته باشی، اما تا راه باز نشود، کار دیگری پیش نمی‌رود برای همین خستگی معنا ندارد.

خوبی کار ما داشتن هیجان است و چه چیزی برای من بهتر از این، روزهای سرد سال که می‌شود با اینکه دمای بیرون یخبندان می‌شود، اما دل یک راهدار به امید خدمت به هموطنان گرفتار در برف و کولاک گرم است و این یعنی که من پشیمان نیستم از انتخابم.

همین که راه را باز می‌کنی تا یک خانم گرفتار در برف زودتر به بیمارستان برسد و فارغ شود، همین که راه را باز می‌کنی تا عوامل خدمات‌رسان بتوانند برق و گاز یک منطقه صعب‌العبور و دورافتاده را وصل کنند، همین که فرد رها شده از برف دعای خیری را بدرقه راهت می‌کند، همه و همه باعث می‌شود که یک راهدار از شغلش نه تنها خسته نشود، بلکه شوق خدمتش بیشتر هم می‌شود.

قطعا در طی سال‌ها خدمت، خاطرات تلخ و شیرینی برایتان رقم خورده است، چه از منظر رهاسازی هم‌وطنان از برف و چه لحظاتی که خودتان در گردنه‌ها گیر کرده و تنها مانده‌اید، برایمان از این خاطرات تعریف می‌کنید؟

خاطره خوب و البته شیرین راهدارها قطعا برمی‌گردد به نجات جان انسان‌ها، چه آن زمان که یک خانواده با خودرو در حجم عظیمی از برف گیر کرده و با تلاش عوامل مختلف رهاسازی می‌شود، چه زمانی که یک خانم در بحبوحه بازگشایی راه در میان همان برف‌ها کودکی را به دنیا می‌آورد.

شنیدن گرفتار شدن مردم در برف و مسدود شدن راهشان برایم خبر ناراحت‌کننده‌ای است، برای همین بارها شده ‌وسط مهمانی، عروسی یا حتی زمان‌های استراحتم وقتی می‌شنوم فلان راه بسته شده و امکان تردد مردم نیست، همان‌لحظه به محل مدنظر برای کمک به مردم می‌روم.

خودمم که بارها در برف گیر کرده‌ و حتی از شدت سرما مرگ را هم احساس کرده‌ام، گاهی شده فردی را نجات داده‌ام و چند متر آن‌طرف‌ترش خودم گیر کرده‌ام، اما هر بار این امید و باور که دعای خیر مردم بدرقه راهم است، موجب نجاتم شده و توانسته‌ام به کمک همکارانم مجدد کارم را ادامه دهم.

چند روز پیش که مشغول برف‌روبی و نمک‌پاشی در گردنه فرسش الیگودرز بودم که ماشین خراب شد و از ساعت یک ظهر تا چهار عصر در میان انبوهی از برف گرفتار شدم، بخاری ماشین کار نمی‌کرد و هر لحظه به شدت سرمای بدنم اضافه می‌شد، حتی در این لحظات هم از کارم پشیمان نشدم و ذره‌ای از علاقه‌ام کم نشده است.

در گوشه‌ای از خاطرات خود به خراب شدن ماشین برف‌رو اشاره کردید، وضعیت ماشین‌آلات و تجهیزات راهدادی استان چگونه است؟

با توجه به اینکه استان و به ویژه الیگودرز در فصل زمستان با مشکلاتی همچون مسدود شدن راه‌ها آن هم بیشتر در مناطق روستایی و دورافتاده مواجه می‌شود، تعداد ماشین‌های راهداری برای اقدامات برف‌روبی، نمک‌پاشی و بازگشایی کافی نیستند.

قطعا در شرایط بحران تجهیزات و ماشین‌های به‌روزتر به کمک راهدار می‌آیند و بهتر می‌شود کار را بهتر و خدمت‌رسانی را به نحو مطلوب‌تری انجام داد.

به عنوان تنها بانوی فعال در عرصه راهداری، نگاه‌ها به شما چگونه است؟ واکنش مردم از اینکه می‌بینند یک خانم پشت لودر نشسته و با کنار زدن برف‌ها راهی را باز می‌کند، چیست؟

خیلی سال‌ها پیش، شاید همان زمان‌های تاسیس آژانس بانوان، ورود خانم‌ها به کارهای مردانه و انجام دادن آن‌ها خیلی باب نبود، نگاه سنتی خانواده‌ها گاها مانع می‌شد و در برخی مواقع هم به دلیل ظرافت زن، از انجام کارهای نیازمند قدرت خودداری می‌شد.

الان اما خوشبختانه دیگر آن نگاه تفکیکی بین زن و مرد وجود ندارد، یا حداقل خیلی کمتر شده؛ بعد از من خیلی از بانوان اقدام به تاسیس آژانس کردند و در استان امروز شاهد فعالیت چندین تاکسی سرویس مختص بانوان هستیم.

خیلی از خانم‌ها در این سال‌های اخیر وارد عرصه‌هایی شده‌اند که شاید بهتر از یک مرد می‌توانند آن فعالیت را انجام دهند، گاهی شده همکارم به من گفته خانم بهرامی اگر من بودم نمی‌توانستم فلان راه را باز کنم، اما اراده و انگیزه شما در کمک‌رسانی، برایم درس شده است.

وقتی در حال کار کردن با لودر هستم و مشغول برف‌روبی، با واکنش‌های خوب مردم مواجه می‌شود، برایم دست تکان می‌دهند و خداقوت می‌گویند، همین‌ها امیدمان را برای ادامه کار بیشتر می‌کند و موجب دلگرمی راهدار می‌شوند.

دوست ندارید هیجان تازه‌ای را تجربه کرده و یا در عرصه دیگری کار کنید؟

کار در راهداری اگرچه سخت و طاقت‌فرسا اما شیرین و هیجان‌انگیز است، هر بار که راهی باز می‌شود، خستگی از تنمان در رفته و روحیه می‌گیریم، برای همین همچنان علاقمندم در راهداری به مردم خدمت کنم.

اما راستش بدم نمی‌آید برای تجربه هم که شده ساعاتی لوکوموتیوران شوم و یا راننده مترو، به نظرم کار در این بخش‌ها هم می‌تواند هیجان‌انگیز باشد و من هم که عاشق هیجانم.

و در پایان آرزوی شما در عرصه کاری‌ چیست؟

ما راهدارها همیشه سعی کرده‌ایم که اگر مشکلی هم داشته باشیم، اما در سخت‌ترین لحظات کنار هم‌وطنانمان باشیم و نگذاریم آب در دلشان تکان بخورد، گاهی شده خانواده به حضورمان نیاز داشته و یا در حال انجام کارهای شخصی بوده‌ایم، اما همین که بحرانی به وجود آمده، به ساعت اداری اکتفا نکرده‌ایم و در جاده حضور یافته و برای کمک به مردم آماده شده‌ایم.

پس از سال‌ها فعالیت در حوزه راهداری و به عنوان تنها بانوی راهدار ایران خیلی دوست دارم وزیر راه و شهرسازی را از نزدیک ببینم و دغدغه‌هایم را برای وزیر بگویم. امیدوارم یک روزی این آرزو هم محقق شود.

منبع: فارس

........ لینک کوتاه : mashinnews.com/?p=20955

دیدگاه شما

آخرین اخبار